پیش گفتار کتاب شما در این خانه حقی ندارید:
در حال تألیف مجلد دوم سدههای گمشده، با داستان حسنک وزیر سرگرم بودم که دوست و ناشرم محسن باقرزاده زنگ زد و گفت: «کتابی از نجمی علوی به نام ما هم در این خانه حقی داریم چاپ شده است و در آن مطلبی هم درباره تو نوشته است.»
مثل بیشتر ایرانیان که عادت به ترسیدن دارند، پرسیدم: «خوب نوشته است یا بد؟»
گفت: «خوب ننوشته است».
پرسیدم: «چه نوشته است»؟
گفت: «حالا میخوانی و میفهمی»!
.
.
.
گفتم: «این کتاب را خواهم خواند و اگر در آن سخنی به ناروا رفته باشد، به آن پاسخ خواهم داد».
باقرزاده گفت: «بنشین و کاری را که در دست داری تمام کن»!
روز بعد کتاب نجمی علوی را خواندم و از این که حاصل حدود شصت سال زندگی در تبعیدـ البته شصت سالی که ایرانیان درباره آن حرفهایی بسیار دارندـ منحصر شده است به چند خاطره اغلب خصوصی پریشان و پیشپاافتاده، اول دلم به حال ایرانیان سوخت و بعدبه روزگار نجمی علوی.
رساله شما در این خانه حقی ندارید که هم اکنون به بهانه پاسخگویی به نجمی علوی، نوشتن آن را آغاز میکنم، بر آن است که از نزدیک یکی از هنجارهای نادرستی را بررسی کند که گریبانگیر اغلب کسانی است که مردم ـ از بد یا خوب حادثه ـ با نام آنان بیگانه نیستند. تاکنون گفتوگوهای شفاهی ما درباه این هنجار نادرست یا زشت ناموفق بودهاندو جا دارد که این موضوع هم با چند رساله و مقاله پیدرپی به طور جدی و مکتوب مطرح شود؛ تا شاید اقلا صورت مسأله تدوین شود!
شما در این خانه حقی ندارید پاسخی هم خواهد بود به باقرزاده که مرا به سکوت خواند! چون پاسخی خصوصی نیست و گوشهای است از حقایق مربوط به واقعه 21 آذر 1325 در آذربایجان. پرونده این واقعه هنوز باز است؛ برخی از برگهای آن خوانا هستند، برخی به تصادف یا به عمد مخدوش شدهاند و بعضی دیگر از میان رفتهاند و شاید هرگز نشانی از آنها به دست نیاید. نوشته نجمی علوی مربوط میشود به برگهای مخدوش این پرونده!
.
.
.
متأسفانه تا زمانی که از تعداد نجمی علویها کاسته نشود، ناگزیر باید وقتی را صرف اینان بکنیم. از تعداد نجمی علویها کاسته نشود. مگر این که برای نمایاندن چهره آنها حوصله زیادی به کار گرفته شود و در این راه از فرو ریختن برخی از باورهای کاذب هم بیمی نداشته باشیم. من آگاهم که بزرگ علوی در ایران وجهه ضعیفی ندارد، اما این را میدانم که این وجهه با کمک ضعفهای ما به وجود آمده است. علاقه به نویسندهای که نیمقرن پیش برای زمانی کوتاه پیشرو بوده است، سبب پیدایش ضعف نمیشود، اما تکثیر بیدلیل علاقه به هیچ وجه جایز نیست. توجه بیش از حد به موفقیتی در نیم قرن پیش، ما را از پرداختن به نویسندگان معاصر نیز بازمیدارد.
دریغ که در ایران، کهنهها خیلی دیر برای نوها جا باز میکنند!
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.