طلای موهایت

از پس و پشت لنز سیاه چشمانت بهار بر برهوت کویر دلم جای خوش کرده ست به یاد طلای موهایت گندم زار دلم را می کنم درو و خرمنکوب ها را به قاطر روزگار خواهم بست تا بکوبد گندم های عمر بی حاصل را میدانم حتمن به دیدارم سر خرمن گذر خواهی کرد در خواب های طلایی سپیده بعد از عبور از سیاه چال های شب تیره به انتظار دیدارت چشم بر هم می نهم امشب تا نبینم سیاهی شب را و با تو باشم در خواب در ظلمات سیاهی امشب م.ا.جعفری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *