روزی روزگاری یک مامان کوچولو موچولو با نام ، خانم بومستیکز. یک بابای کوچولو موچولو با نام، آقای بومستیکز. صاحب یک بچه کوچولو موچولو خوشگل شدند. اونها اسم این کودک خوشگل و تپل را بومستیکز کوچولو گذاشتند
مادرش گفت: «چه شگفتانگیز است. پدر گفت: «چه دوستداشتنی است
کودک کوچولو موچولو خیلی بزرگ شد. اون توی خونهی خودشون جای نمیگرفت. مردم دهکده مادر و پدر بوماستیکز اوچولو رو مسخره میکردند. اما مادر و بابای بوماستیکز تحمل میکردند
روزی روزگاری رودخونهشون طغایان کرد. آب همهی خونهها رو فراگرفت. کودک کوچولو موچولوی دهکده، همهی مردم را از غرق شدن و مرگ نجات داد. خوب معلوم بود، زیرا اون خیلی مهربون بود
سرگذشت بوم استیکز کوچولو به دو زبان فارسی و انگلیسی در کتاب چاپ شده است. ما باید خیلی مهربون باشیم. ما باید خیلی چیزها رو بدونیم. برای دونستن، حتما باید زبان خارجی هم بدونیم
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.