جلد دوم تاریخ سدههای گمشده با صفاریان، نخستین فرمانروایی مستقل پساز ساسانیان آغاز میشود تا سامانیان سامان بگیرد
برای آشنایی برخی خوانندگان با تاریخ، در همین آغاز کار باید گوشههایی از سرزمین مادری و یا پدری یادآوری شود تا مگر مهری بجنبد و نسیمی دیگر بینگیزد
نظربازی که بخواهد چشماندازی از ایران را به تصویر بکشد، هرگز نخواهد توانست خود را از چنگال تاریخ این سرزمین کهن برهاند. صدای آرام پای تاریخ، آوای جاویدان پای خفتگان است. آوای پای خفتگان هرگز نمیخسبد. جمشید نیز چیزی از جهان نبرد، الا حکایت جام خود. اهل نظر، صدای گامهای تاریخ را میشنوند! رد پای تاریخ به آسانی پاک نمیشود. با این ردپاهای پیرامونی، ایرانی حال و هوایی دیگر دارد و منطقی دیگر. کافی است که با زبان این منطق بیگانه نباشی و به زیباییهای مهرپرستی و صفای اعماق ایرانی ایمان بیاوری! صفایی که از سویی برآیند طبیعت با شکوه پیرامون اوست و از سویی دیگر در طول روزگاران گذشته، به رغم وجود نشانههایی از یک خستگی تاریخی، هرگز ایرانی را از شکافتن فلک و انداختن طرحی نو بازنداشته است
باقیماندهی ستونهای سرافراشتهی آپادانا ، پایههای هفت آسمان و گنبد مینای ایران هستند. گنبدی که هرگز فرو نخواهد ریخت و از هم نخواهد پاشید. نگهبانان سنگی آپادانا جاودانه دست در دست هم دارند و پشت به کوه رحمت. کوه رحمت پر خاطرهترین کوه ایران است
غرش بیصدای تاریخ، حکایت و شوکت دیگری است که مینوازد! در تخت جمشید، زبان هیچ سنگ بریده و شکستهای الکن نیست. تخت جمشید آن چندان حرف دارد که هرگز به پایان نرسد. تخت جمشید، شهرزاد قصهگوی تاریخ ما است! بگذریم از راههای نهفته و به کلید دندانهی هر قصرش و صدای طنین اسبانش، سرانجام دست روزگار گجستهای دیگر در آستین میبود. مگر مغولان، نیشابور را به سرنوشت شاپور و بیشاپور گرفتار نکردند؟
رونق بخشیدن به زیباییهای درون و کوشش برای شناخت پیرامونمان و خو گرفتن با زیباییهای آن، همراه آشتی با تاریخ، ما را تسکین خواهد داد. اما ما به سبب گستردگی پیرامون خود، هرگز فرصت نخواهیم یافت که با همهی شگفتیهای تاریخ خود و هنر نیاکانمان آشنا شویم . هر ورق طبیعت ما هم دفتری است معرفت کردگار و هر گوشه و سویش یادگاری دارد ماندگار. در حالیکه نیروی جادو و شکوه این معرفتها و یادگارها میتوانند معجزهها بیافرینند، شناخت آنها و بهرهمندی از آنها چندان هم دشوار نیست. کافی است که هر از گاهی به نگاهی کوتاه بر ایران بسنده شود و در هر فرصتی هر چند کوتاه، با گوشه و سویی دیگر از میهن خود آشنا شد تا هوایی تازهای فراهم شود
ایران سرزمین تاریخ
شاید در دیگر سرزمینهای جهان هم، یادگارهای تاریخی کمتر از ایران نباشد، اما بدون تردید کمتر کشوری در جهان به اندازهی ایران، یادگار ملی دارد. هنگامی که به چشماندازی از ایران مینگری، نمیتوانی از سرگذشت ایران صرف نظر کنی. فرقی نمیکند که در ابیورد و کلات و کنار قصر خورشید نادر باشی یا نزدیک ارگ بم و ارگ علیشاه تبریز یا گنبد جبلیه در کرمان. در همه جا با چشماندازی آشنا روبهرو هستی. این آشنایی از اینروست که خط و ربط و حال و خال هنر ایرانی، همواره گوشهای از تکخال خود را در دست دارد
تاریخ را و مردم روزگاران گذشتهی دورهی اسلامی را حتی میتوان در طاقچههای خالی و شکستهی هزاران ویرانه پیدا کرد و به تماشا نشست و دید و آن را لمس و درک کرد. بر سر راه، در هر ویرانهای، به طاقچهها نگاه کرد. دستکم شمشیری و یا کتاب، همراه جامی از آب، بر لب طاقچه و یا رف آویزان و یا نشسته است. اینجا سرزمین شمشیر و کتاب و آب است. اجاقهای خاموش این ویرانهها هم آتش بر پا میکنند. اما نه آن آتشی که خرمن دین را میسوزاند. اینجا سرزمین آیینها است
اگر با تاریخ آشتی کنیم، بیگانگیمان با خودمان به حداقل میرسد. آنگاه دستکم دوستی مانند خودمان را در کنار خود خواهیم داشت
پیدایی سدههای گمشده
در تاریخ دورهی اسلامی ایران، فرمانرواییهایی ظهور کردند خالص و بومی که بر بخشهای حساسی از ایران فرمان راندند و از همین روی است که در تاریخ ایران جایگاهی ارجمند دارند. به ویژه اینکه اینان توانستند برای نخستینبار پساز شکست ایرانیان از عربها نقشی تعیینکننده در رویارویی با بغداد داشته باشند
البته باید که به اینان، شهریاران به اصطلاح «گمنامی» را هم افزود که هر کدام، روزگاری کوتاه در گوشهای از ایران گردنافزاری کرده و به سامان فرمان راندند. پرداخت به آنها، مانند «شهریاران گمنام کسروی»، نیاز به جایی مستقل و جایگاهی مستقل در تاریخ عمومی ایران دارند
تاریخنگاران به هنگام نگارش تاریخ عمومی ایران که ناگزیر به سبب پرهیز از آشفتگی، ناگزیر از بیاعتنایی به این شهریاران میشوند، به دغدغههای پنهانی گرفتار میآیند
ازیرا واژهی «گمشده» برای «سدهها» گزیده شد تا تاریخ رویدادهای این سدهها که در حقیقت گم شده و ناپیدایند و برای نگارنده تنها توان یافتن نشانههایی از آنها وجود دارد. نشانههایی که به هیچ عنوان نمیتوان بیتفاوت از کنار آنها گذشت. انسان دلبستهی همه نشانههایی است که از گذشته و از گذشتگانش بر جای ماندهاند. انسان اگر توانایی صرف نظر کردن از هویت و گذشتهی خود را میداشت، تاریخ هرگز نوشته نمیشد. تاریخ نیانبان نفیرها و شادیهای انسان است! انسان هرگز از بازگشت به خاطرهی این نفیرها و شادیها بینیاز نخواهیم و اینگونه است که «سدههای گمشده» آفریده میشود
برای دیدن مجلدهای دیگر به لینک های زیر مراجعه کنید:
سدههای گمشده، جلد اول : آشتی با تاریخ فروپاشی ساسانیان تا برآمدن صفاریان
سدههای گمشده، جلد سوم : آشتی با تاریخ، دیلمیان، علویان، آل زیاد و آل بویه
سدههای گمشده، جلد چهارم : آشتی با تاریخ،سلجوقیان
سدههای گمشده، جلد پنجم : آشتی با تاریخ، اتابکان ـ لـله شاهان
سدههای گمشده، جلد ششم : آشتی با تاریخ، مغول ها و ایلخانان در ایران
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.