.توپها میغرند، هزاران غرش، صدای مسلسلها، با عوعو سگها خفه میشوند، و زمین، از خون به رنگ سرخ درمیآید
……………
.عقاب سیاه، با ناخنهای خود، پاره پاره میکند
……………….
.همه در پناه صلیبهای ملالتبار خود، گردونههای مرگ خود را بر دوش میکشند
.. باد و باران توصیفگر شرایط اجتماعی جامعهی پساز جنگ کشور رمانی است که مردمی سرخورده از جنگ در ناتوانیهای اقتصادی و درگیریهای اجتماعی و سیاسی گروههای مختلف برای دستیابی به قدرت سیاسی در برابر مردمی که در حداقلهای گذران زندگی درماندهاند. اما اما باد و باران چون پابرهنه ینه یک رمان سیاسی همراه با شعار های سشیاسی که معمولا با تاریخ مصرفی مکشخص عرضه میشود ، بلکه تغلب روایتهای زاهاریا شکل و فرمی حماسی به خود میگیرند. در ادبیات جحهانی، نمونهی بسیاری از این گونه نوشتهها را میشناسیم. درخشانترین نمونه اغز رشته رمانهای درهمتنیده که تضویر گستردهای از جامعه و اجتماع انسانی را در دورهی تاریخی خاص را به دست میدهند، «کمدی انسانی» اثر انوره دو بالزاک و رمانهای زاهاریا استانکو در این مجموعه از آثار ادبی قرار میگیرند. ملودی و آکورد سمفونیهای زاهاریا استانکو که از سالهای 1960 با نگارش پابرهنهها با ترجمهی بسیار خوب احمد شاملو آغاز شد، همان است که چخو.ف در داستان معروف خود«دانشجو» نوشت:
«گذشته با زنجیریس از رخدادها که یکی ناشی از دیگری است، بعه زمان حال میپیوندد و به نظر میرسد که هر دو انتهای زنجیر دیده مکیشود، وقتی یک سر آن را تکان بدهید، سر دیگر به لرزه درمیآید.
و زاهاریا میگوید
«فراموش نکن داریه! هیچ چیز را فراموش نکن باز هم از کودکی خود بگو! باید از کودکیت حکایت کنی…… میشنوی داریه؟ فراموش نکن داریه، تو نباید فرانموش کنی؟!
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.